خب اینم از وبلاگ , ساعت سه و چهار دقیقه ی صب بالاخره وبلاگمو ساختم , حالا دوست دارم هر حرفی که دوست دارمو اینجا بنویسم هر حرفی میفهمی؟؟؟؟؟؟ کلا دوست دارم هرچیو که حس میکنم اینجا بنویسم اصلنم واسم مهم نیست چی میشه یا کی میخونه یا کی میفهمه فقط میخوام واسه این دل عزیزم بنویسم فقط و فقط و فقط واسه دل خودم,, الانم هندزفری زدم خیلی اهنگ ارومی رو دارم گوش میدم سه ساعت دیگه هم باید پاشم اخه استخر دارم اخرین استخر این ترم یادش بخیر عجب ترمی بود هیییییییی البته الان یه ته فکری هم از اون دختره تو ذهنم هست ولی خب چیکار کنم که دلم کلا این تجربه ی جدیدو دوست داشت وگرنه من که قبلا یکی تو ذهنم بود به هرحال یه بار دیگه باهاش قرار گذاشتم برم ببینمش با خودم تصمیم گرفتم این بار که دیدمش ازش واسه همیشه خدافظی کنم و خلاص ولی ولی مطمِِین نیستم که جلوی خودمو بگیرم و نبوسمش به هرحال تصمیم دارم نبوسمش ولی اخه مگه میشه؟؟ حالا این که هیچ من موندم اگه اینده دیدمش که احتمال زیاد میبینمش چه خاکی به سرم بریزم ؟ چجوری خودمو به کوچه ی علی چپ بزنم؟ منی که وجدانم حساسه منی که خیلی احساساتیم .هیییییی خدا بخیر کنه انشاالل واسه دل خودم مینویسم...
ادامه مطلبما را در سایت واسه دل خودم مینویسم دنبال می کنید
برچسب : مطلب اول مهر,مطلب اول وبلاگ,مطلب برای اول مهر, نویسنده : bhpprobooka بازدید : 13 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 4:25